سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قرآن و آسودگی

در این وبلاک تلاش میکنیم با قرآن به آسودگی برسیم

        به نام تو که رحمان و رحیمی                   برای بندگان خود نویدی
        کلام از لام، الف، میم آفریدی                 هم آغاز و هم انجام آفریدی
        ز با تقوا پذیرفتی عمل را                       کزو ایمان ونیکی ها تو دیدی
        زایمانش به غیب و هر دوعالم               نماز، انفاق ازو پیسته دیدی
        هدایت را پذیرا گشت و رَه یافت           تو بر او خط ایمان را کشیدی.

 تقوا وفواید آن
در آیه‌ی شریفه‌ی {یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقُون}
جمله {لَعَلَّکُم تَتَّقُون
} -شاید تقوا پیشه کنید- به معنای امید است، یعنی امید این هست که این اتّفاق بیفتد. امید در مورد خدای متعال معنا ندارد؛ زیرا خدا عالم به سرّ ‌و خفیّات و همه چیز است، بنابراین مراد این است که پرستش خداوند زمینه‌ و بستری است برای رواج تقوا؛ خطاب هم خطاب به عموم است، یعنی بین شما مردم تقوا رواج پیدا کند. بنابراین عبادت خدا برای رواج یافتن تقوا است.
{یا ایّها الّذین آمَنُوا إِتّقُوا اللهَ وکُونُوا مع الصادقین}(توبه/119)
 تعریف تقوا
تقوا یعنی «پروا کردن»، مواظب رفتار ، گفتار وکردار خود بودن. یا درتعبیرات معمولی ماها«ملاحظه کردن»[مثلاً]میگویند فلانی ملاحظه‌ی فلانی را دارد، یاشما ملاحظه‌ی فلان کس را دارید؛ پروا کردن وملاحظه کردن معنای تقوا است. {اِتَّقُوا الله}یعنی ملاحظه‌ی خدا را بکنید، از خدای متعال پروا داشته باشید.
در آیه فوق بعد از دستور به تقوا، همراهی با «صادقین» امر شده است.
مصداق «صادقین» طبق برخی از روایات؛ «معصومین»(ع) هستند. (کافی/ ج1/ص208). پس تقوا یعنی با معصوم(ع) بودن، با ولایت بودن. اگر بامعصوم(ع) بودید، در وادی ولایت معصوم(ع) خواب تان هم تقوا است، در بیرون ولایت معصوم(ع) نماز تان هم بی تقوای است.

امیر المومنین(ع) در مورد تقوا فرمود: تقوا آن است که اگر عمل تو بر طَبقی بدون سرپوش نهاده شود و در نظر اهل دنیا گردش داده شود، چیزی در آن نباشد که از آن شرمنده شوی.
از عابدی خواستن تقوا را توصیف و تعریف کند،
عابد گفت؛ اگر در زمینی که پور از خار و خاشاک بود، مجبور به گذر شدی چه می کنی؟ سایل گفت: پیوسته مواظب هستم و با احتیاط می روم تا خود را حفظ کنم.
عابد گفت: در زندگی دنیا نیز چنین کن، تقوا همین است. از گناهان کوچک وبزرگ پرهیز کن و هیچ گناهی را کوچک مشمار؛ زیرا کوههای با آن عظمت و بزرگی از سنگ های کوچک تشکیل می شود.
 یک خطّ مستقیمی به شما نشان داده است که باید از همین خط مستقیم رفت والا مشکل پیش خواهد آمد. در این حرکت عظیم حیات بشری که محفوف به مشکلات است، باید کاملا مواظب بود. فرض کنید مثل زمینی که این گوشه و آن گوشه‌اش مین وجود دارد، یک راهی را باز میکنند، میگویند این راه، راه سلامت و امنیّت است، از اینجا بروید، صراط مستقیم این است. ملاحظه‌ی خدا {اِتَّقُوا الله} یعنی حواستان باشد از این راه منحرف نشوید، کج و راست نشوید که گرفتار خواهید شد، مشکل برایتان درست میشود.
اگر از این راه رفتید، آن وقت نتایج خوبی به دست شما خواهد رسید که آن نتایج را هم خدا در آیات متعدّد قرآنی مکررا بیان کرده:
آثار تقوا در زندگی

1.                  {... اِتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُرحَمون}(حجرات /10) شخص متقی مورد رحمت الهی قرار می گیرد؛

2.                  {...اِتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحون}(آل عمران/200) -فلاح یعنی رستگاری- اگر تقوا بود، رستگاری وخوشبختی حقیقی برای انسان پیش می‌آید؛

3.                 {... اِن تَتَّقُوا الله یَجعَل لَکُم فُرقانًا} (انفال/29) اگر تقوا داشته باشید، موجب فرقان است: فرقان یعنی قدرت تشخیص؛ [این] خیلی مهم است. ما در همه‌ی مسائل زندگی نیاز داریم به قدرت تشخیص که راه درست را از نادرست، حق را از باطل تشخیص بدهیم؛ با «تقوا» فرقان به وجود می‌آید، قدرت تشخیص به وجود می‌آید.
 وسیله و معیار حق از باطل متعدد است از جمله:

أ‌)                   انبیاء و اولیای الهی؛ چنانکه پیامبر(ص) را «فاروق» نامیدند. یا در حدیث آمده که«مَن فارقَ علیا فقد فارقَ الله»؛

ب‌)             قرآن؛ که با بیان اموری، امکان تشخیص حق از باطل را فراهم می کند؛

ت‌)             تقوا؛ طوفان غرائز و حبّ و بغض ها، اگر همرا با بی تقوایی باشند، مانع درک حقایق می شوند؛ ولی اگر تقوا بود، غرائز تحت الشعاع آن قرار گرفته وکنترل می شوند.

ث‌)             عقل وخرد؛ که عامل مهم برای شناخت است و بدون آن حتی سراغ وحی نمی شود رفت.
فرقان وقدرت تشخیص حق از باطل، حکمت و بینشی خدادای است که به اهل تقوا اختصاص دارد و به علم و دانش وابسته نیست.

4.                  {وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً}(طلاق/2) «مَخرَج» یعنی بن‌بست‌شکنی. اگرتقوا باشد، و انسان از محرمات الهی بخاطرخدا بپرهیزد، حدود خدا را نشکند و حرمت شریعت را هتک نکند، بن‌بستی برایش وجود ندارد، بن‌بست در کارهایش پیش نمی آید. در همه‌ی زمینه‌ها اگر تقوا داشته باشید، مراعات کنید، پروای و ملاحظه‌ی از خدای متعال را داشته باشید، بن‌بستی در مقابل شما وجود ندارد. و خداوند راه نجات از تنگناهای مشکلات زندگی را برای تان باز می کند. وقتی تقوا پیشه کردید، موانع وکوره‌راه‌ها از جلوی شما عقب خواهد رفت و راه درست برای شما روشن خواهد شد.

5.                  }وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مخرَجاًویرزُقه من حیثُ لا یحتسِب} (طلاق/2) هرکس تقوا پیشه کند از جای که گمان و فکرش را هم نمی کند ، خداوند برایش روزی و رزق می دهد.
اینها وعده‌های قرآنی است برای تقواپیشگان. {...وَعدَ الله حقاً، وَمَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلًا}(نساء/122) هیچ کس، هیچ وعده‌دهنده‌ای صادق‌تر از خدای متعال نیست؛ وقتی خدای متعال وعده میدهد، قطعا تحقّق پیدا میکند و در این شکّی نیست.
خب، در حاشیه‌ی دعوت به تقوا در قرآن -که از اوّل تا آخر آن بارها ماها به تقوا دعوت شدیم؛ در قبال این، تقوای از غیر خدا هم مطرح شده؛ {وَ لَهُ الدّینُ واصِبًا اَفَغَیرَ اللهِ تَتَّقون}(نحل/52) آیا از غیرخدا ملاحظه میکنید؟ غیرخدا یعنی چه؟ ملاحظه‌ی پدر انسان، مادر انسان که خوب است، ملاحظه‌ی برادر مؤمن که خیلی خوب است، اینها مراد نیست. غیرخدا یعنی قدرتهای غیرخدایی، قدرتهای ضدّ خدایی. پس وقتی ما پایبند تقوا شدیم، از قدرت خدا پروا میکنیم، از قدرتهای غیرخدا پروا نمیکنیم؛ ملاحظه‌ی آنها را نمیکنیم. البته به معنای این نست که حواسمان را جمع نکنیم و از آن ها غافل بشیم، باید حواسمان جمع باشد امّا از آنها نترسیم، فکر نکنیم که زندگی ما، سعادت ما، آینده‌ِی ما، سرنوشت ما دست آنها است؛ این لازمه‌ی تقوا است.اینها همه راه‌های پیروزی یک ملّت است‌، یعنی در یک جامعه وقتی تقوا بود،  این جور اندیشیدن، و این جور عمل‌ کردن بود، قهراً شکوفایی پیشروی، اعتلا وارتقا پیش می‌آید، آن وقت {لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه}(توبه/33) میشود، آن ملت بر همه ملتها و اسلام بر همه ادیات پیروز میشود. که از سوی خدای متعال، مکرّر و چند بار در قرآن آمده  است.

گونه های تقوا

1.     تقوای شخصی؛ یعنی از خلوت دل شما تقوا وجود دارد که شهوات را در دل راه ندهید، رَیب وشکِّ در حق را در دل راه ندهید، هوای نفْس را از خودتان دور کنید؛ بخصوص شهوات معنوی؛ شهوت معنوی سخت‌تر است؛ مانند: قدرت‌طلبی، جاه‌طلبی، اینکه انسان سعی کند در همه‌ی میدانهای زندگی خودش را تحکیم کند،

2.     تقوای جنگی؛

3.     تقوای سیاسی؛

4.     تقوای اقتصادی

تقوا برای مسئولین بخش های مختلف یک کشور و مدیریّتهای مختلف ضروری تر است؛ زیرا حرکت، قول، فعل، ضمیر وتصمیم آنها ، به سرنوشت مردم ارتباط پیدا میکند؛ کارگزارحکومت، ارتباط نزدیک با حقوق مردم دارد؛ اگر چنانچه بی‌تقوا باشند، حقوق مردم پامال خواهد شد، آن وقت دیگرقابل جبران نیست؛ حالا فلان کار خلاف شخصی و ظلم به نفْس را که انسان انجام میدهد، خب توبه میکند، بعد یک جوری جبران میشود امّا وقتی حقوق مردم پامال شد، چه جوری انسان میخواهد این را جبران کند؟

 درجامعه اسلامی باید تقوا به عنوان یک تعهّد مدیریّتی در نظر گرفته شود؛ یعنی خصوصیّت تقوا و تعهّد در امورمربوط به مردم،جزءصلاحیّت ها وشرایط مدیریّتی دانسته شود. یعنی  بررسی شود که کاری که به او ‌سپرده می شود با امانت انجام میدهد یا نه؟در این صورت خدا مهم‌ترین مؤلّفه در همه‌ی تصمیم‌گیری‌ها خواهد بود؛  همه کارها میشود عبادت. یکی از امتیازات کار برای حکومت اسلامی و دولت اسلامی همین است که اگر چنانچه کار برای خدا شد، کار تبدیل میشود به عبادت؛ خود آن امضائی که میکنید، آن کاغذی که مینویسید، آن حرفی که میزنید، میشود یک عبادت. در دعای مکارم‌الاخلاق این جمله هست: «وَ استَعمِلنی‌ بِما تَسأَلُنی غَداً عَنه» (صحیفه سجادیه/ دعاء20) فردا در قیامت یقه‌ی ما را میگیرند که چرا فلان کار را نکردی؟ بعضی از کارها را که نباید بکنیم، میکنیم ،بعضی از کارها را باید بکنیم، توجّه نمیکنیم، غفلت میکنیم، تنبلی میکنیم، ملاحظه‌ی این و آن را میکنیم و آن کارها را انجام نمیدهیم؛ از ما سؤال میکنند.

شیوه های رسیدن به قدرت
در رسیدن به قدرت، دو جور ممشیو مسلک وجود دارد؛ در همه‌ی کسانی که به قدرت دست پیدا میکنند این معنا وجود دارد:

1.                 شیوه دنیا پرستان؛ آنها منتظرند به قدرت و حکومت دست پیدا کنند تا به مطامع شخصی خودشان برسند؛ یعنی فرد با تبلیغات گوناگون و جوسازی های فریب کارانه تلاش میکند به ریاست جمهوری برسد؛ چون در دوره‌ی ریاست جمهوری زمینه‌هایی فراهم میشود که زندگی او یک زندگی بهتری میشود؛ یعنی برای او، رسیدن به قدرت، وسیله‌ای است برای رسیدن به شهوات نفسانی، برای رسیدن به مال و ثروت و شهوات و چیزهایی که نفْس او طلب میکند؛ غالباً اهل قدرت این ‌جوری بودند؛ چون غالباً اهل دنیا  و  دنبال دنیا بودند، قدرت هم برایشان دنیا بود و نتایج آن قدرت هم برایشان جز دنیا چیز دیگری نیست.

2.                 شیوه انبیاء(ع): درباره‌ی پیغمبر(ص) نقل شده: «یَجلِسُ جَلسَةَ العَبِیدِ یَأکُلُ اَکلَ العَبِید»؛ نشستنش روی زمین مثل نشستن برده‌ها، مثل غلامها [بود]؛ یعنی با آن عظمتی که مقام او دارد، هیچ گونه تعیّنی برای خودش قائل نبود در ‌غذا خوردنش، رفاقت کردنش. یا امیرالمؤمنین(ع) [میگوید]: «اَلا و اِنَّ‌ اِمامَکُم قَدِ اکتَفىمِن دُنیاهُ بِطَمرَیهِ وَ مِن طُعمِهِ بِقُرصَیه»؛ البتّه معنایش این نیست که من و شما مثل پیغمبر(ص) یا مثل امیرالمؤمنین(ع) عمل کنیم؛ اصلاً ما قادر نیستیم؛ خود حضرت هم میفرماید: «اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلى ذِلک» شماها نمیتوانید این‌ جوری رفتار کنید، «وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهاد»؛تلاش کنید؛ خطّ اصحاب قدرت دنیوی را دنبال نکنید.